این خیلی ناراحتکنندهست که من وقتی غمگینم و از همهی دنیا بریدم یاد سهتار و وبلاگم میفتم. به نظرم همه چیز تموم شده میاد. یا بهتره بگم تو زمان کوتاهی به نظر میرسه که ارزش ادامه دادن نداره. ولی سه تارم اینو نمیفهمه. غمگینه و حس میکنه بهش خیانت کردم که بی راه هم فکر نمیکنه. یک زمانی با ارزشترینِ من بود، بعدش دیگه نبود و به نظر میرسه بازم میخوام که باشه. ولی خب نمیشه هر وقت دلت بخواد باشی و هر وقت دلت بخواد نباشی و انتظار داشته باشی اون سه تار همونجا بشینه منتظر تو و همون سه تار قبلی باشه که. اگه هم نخواد بهش دست بزنم نمیزنم. البته که اون این قدرت رو نداره و من دست میزنم ولی من دارم.
دیدی گفتم پاییز یه روز منو تنها میکنه؟ دیدی گفتم منو تنها میذاره با یه عالمه غم؟ دیدی گفتم پاییز پاییزه، خوب نداره، بده، تاریکه، جداییه، غمه، تنهاییه؟! دیدی گفتم؟!
زمستونِ امسالو چجوری بلرزم؟ چجوری سردم باشه؟
+میخوام تنها باشم و تنها راه برم. میخوام به همهی آدمی که هستم فکر کنم. به همهی آدمی که نباید میبودم. به مامان و بابا فکر کنم. به خودم. به آینده. به اعتماد. به . به وقار. به آنفولانزا. به معده درد. به مهربونی. عصبانیت. طناز. به زودباور بودن. به جوونی و جوونی کردن. به نمیدونم ها. به دال بند. به متال. به تتلو. به خشم. به ازدواج. به خونه. به دریم ها. به دروغ ها. به وسوسه ها. به ادم های مضخرف. به حس های ناپاک. دوستی های ناپاک. به برانگیختگی جنسی. در جایی جز آنجا که شاید. به ساقدوشی. به لباس های شب. به برهنگی. به ادمی که شدهام. ادمی که بودم. ادمی که باید باشم.
اجازه بدین از همه دنیا دور باشم.
درباره این سایت